|
خاطرات و مسایل اجتماعی روز |
مشغول تماشای خندوانه بودم که یه دفه جمله: نو سرویس روی صفحه تی وی حک شد! ای بابا بازم بخاطر بارون و رعد و برق سیستم تلویزیون ریخت بهم...
داشتم جمع و جور می کردم که برم بخوابم که دیدم دخترم با نگرانی صدام زد و گفت مامی اگه داداشم بره کانادا من چیکار کنم؟ اونوخ خیلی تنها میشم. بعد همزمان که بغض توی گلوم چنگ انداخت و گره خورد اشکای دخترم سراریز شد...
خودم رو کنترل کردم و بغضم رو فرو دادم و برای اینکه چشمای خیسم رو نبینه دست کشیدم روش و ادای خمیازه کشیدن رو درآوردم...
بهش گفتم مگه گفته می خواد بره؟ گفت امروز داشتیم راجع به ماشین ها حرف می زدیم و گفت که اگه من برم بابا ماشینی که زیرپای من هست و مال تورو می فروشه و یه ماشین صفر برات می خره!
شونه هام رو بالا انداختم و گفتم اوههههه هنوز که نرفته تو از الان عزا گرفتی؟ البته من تو حفظ کردن ظاهر خیلی خبره ام... ولی قلبم کنده شده بود و از استرس اینکه پسرم ازم دور بشه و به دوردست ها بره و من دیگه نتونم زود زود ببینمش دلم به درد اومد...
دخترم نتونست خودش رو کنترل کنه و به دستشویی رفت که صورتش رو بشوره البته به این بهانه رفت ولی صدای گریه ش رو می شنیدم...
بغضم رو خوردم و چشمام رو که تار شده بود پاک کردم. مسواک زدم و به تختم پناه بردم.
همسری امشب انقدر خسته بود که بلافاصله بعد از خوردن شام یه کوچولو نشست و رفت خوابید. وقتی رفتم تو تختم مدام به پسرم و دوریش فکر می کردم و اشک می ریختم اونم بی صدا...
انقدر غلت زدم که همسری گفت نیلو چرا نمی خوابی امشب؟ گفتم نمی دونم فکر می کنم و خوابم نمی بره... گفت حتما بخاطر خاله پری هست بیا تو بغل من بخواب... ولی مرتب چشمای خیسم رو پاک می کردم که نفهمه چرا ناراحتم...
حس بدی بود که مجبور بودم بخاطر بقیه بغض دردناکم رو قورت بدم و اون بغض لعنتی هی گره بخوره توی گلوم... حالم بود خیلی بد...
تلاش داشتم صبوری کنم ولی این اشکهای لعنتی معلوم نیست از کجا سراریز می شدن...
خلاصه که بعدش خودم رو کلی دلداری دادم و نمی دونم چه ساعتی از شب بود که خوابم برد.
چند ماهی هست که پسرم کارای اقامتش رو توسط وکیل دنبال می کنه... خودش خیلی تمایلی نداره از ایران بره ولی ماریا بهش پیله کرده که بهتره زندگی توی کانادا رو هم تجربه کنن...
شوهرم می گه مثل روز برام روشنه که پسرمون ممکنه بره حتی چند سالی هم زندگی اونور رو تجربه کنه ولی دوباره برمی گرده پیش خودمون!!!