|
خاطرات و مسایل اجتماعی روز |
حساب اکانت اینترتم تمام شده بود و من اندر عجبم که چقدر زود ته می کشد. یه حس مرموز بهم می گه این شرکت های اینترنتی اصلا صداقت در کارشان نیست و من هم نسبت بهشان بی اعتماد...
از صبح که پول را به صورت اینترنتی واریز کردم کلا همش قطع می شود! تماس گرفتم با شرکت مزبور که طبق معمول ری استارت درمانی را پیشنهاد می دهد! نکته جالبتر اینکه با اعتماد به نفس کامل می گوید: شما وصل هستین سرکار خانم!!!!! به او می گویم پس حتما یه آدم بیکارم که الکی هوس کرده ام تماس بگیرم و بگویم مشکل کجاست... چکی می کند و می گوید خب بله قطعی دارید... ببینم وی پی ان ندارین! می گویم دارم ولی سالی یه بار استفاده می کنم.. می گوید رمز مودم رو عوض نکردین؟ می گویم چرا باید اینکار را بکنم؟؟؟ باز هم مرا به دقایقی دیگر و به قول خودش تنظیم مودم که معتقد است به آن دسترسی دارد حواله می کند...
باز سایت ها باز نمی شود و من کلافه از اینکه اخبار سایت را چه کنم؟ به نشریه اطلاع می دهم که به اینترنت دسترسی ندارم و امکان بارگزاری اخبار برایم میسر نیست. ای بابا... چقدر زندگی بدون اینترنت کسل کننده است...
باز هم تماس می گیرم و باز هم بهانه های واهی و وقتی درخواست می کنم خب یک نفر از پشتیبانی بفرستید که چک کند عیب کار از کجاست به رییس مربوطه وصل می شوم. یه آقای جوون از خودراضی پشت خط می آید و مشکل را می پرسد و می گوید خب خانم چرا با نیروهای ما همکاری نمی کنید!!!!؟؟؟؟ می گویم من از ساعت 10 و نیم صبح تا الان که نزدیک ساعت 1 بعدازظهر است سعی کردم مشکلم را تلفنی حل کنم ولی جواب نمی دهد این روش...
می گوید من دو هزار مشترک دارم باید همه را بگذارم کنار و به شما برسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ می گویم من سه سال مشترک شما بوده ام و هرگز از شرکت شما رضایت نداشته ام. می گوید پس چرا باز هم ادامه دادید؟ می گویم چون یه تصمیم احمقانه گرفتم و حساب اکانتم را تا پایان امسال تمدید کرده بودم... می گوید اشکالی ندارد فردا با امور مالی تماس بگیرید و شماره کارت بدهید تا باقی پولتان را به شما برگردانیم!
گوشی را قطع می کنم و با خودم می گویم پس حرص و جوش هایی که بابت این شرکت کوفتی خورده ام چه می شود؟ با خود می گویم عزیزم اینجا ایران است! تنها چیزی که اصلا اهمیت ندارد همین استرس هایی است که بابت حقوق اولیه آدم ها بهشان وارد می شود...