خاطرات و مسایل اجتماعی روز

به اصرار ماریا که تنها بود و برای پیاده روی می خواست به جاده سلامتی بره همراه شدیم. البته اگه پسرم فوتبال سالنی که هفتگی ترک نمی کنه نمی رفت حتما همراهش می شد ولی خب ... . همسری حسابی خودش رو پوشوند و با ما همراه شد. ولی من یه لباس سبک پوشیدم چون می دونستم به محض اینکه یه کوچولو راه برم داغ می کنم. البته اولش یه کم صورتم یخ کرد ولی خب بعدش عالییییییییی بود. از سکوت جاده سلامتی و از خلوتی اون و شب قشنگش حسابی لذت بردم...

گرچه همسری تنبل فقط یه دور پیاده روی کرد ولی با همون یه بار هم کلیییی عرق کرده بود! من و ماریا دور دوم رو هم ادامه دادیم و حسابی کیف کردیم.

بعدش به فود کورت اونجا رفتیم و سفارش سالاد دادیم. دو تا خانم حدودا 60 ساله هم کنار میز ما بودن و دونفری اومده بودن حالا نمی دونم واسه پیاده روی یا فقط خوردن کافی... ولی چشم از من و ماریا برنمی داشتن. درعین سنی که داشتن خیلی خوشتیب بودن و هنوز صورتهای قشنگی داشتن...

اگه گربه های رنگارنگ اونجا نبودن بیشتر به من خوش می گذشت. تصور اینکه گربه سیاهی که به قد سر میز دو تا پسربچه 15 ساله بالا می رفت و از اونها تقاضای غذا داشت یه وخ سراغ من بیاد وحشت برم می داشت...

ماریا اما از هرچی که می خورد کمی توی ظرف یه بار مصرف می ذاشت و اونارو مهمون می کرد ... کاری که من اصلا دوست نداشتم. بابا خب می ترسم ازشون و از اینکه یه وخ خودشون رو به پای من بزنن تا مرز سکته می رم. ووووووووووی!

بعدش جمع و جور کردیم و سرخوش از پیاده روی خوبی که داشتیم به خونه برگشتیم. دخترم خسته از نشریه اومده بود و دمغ نشسته بود. ازش پرسیدم مگه با دوستات قرار نداشتین که شام برین بیرون؟ گفت چرا ولی خب این داداش گلم که ماشین منو گرفته بود به منطقه طرح بره دیر برگشت و دیگه نمی شد، واسه همین فردا ناهار می ریم...

همسری: خوب شد به رسم همیشه یه ساندویچ براش گرفتم! آخه دخترم گاهی نصفه شب بیدار میشه و سر یخچال دنبال یه غذا می گرده که معده ش رو سیر کنه... از اونجایی که وعده هاش کوچولو هست زود گرسنه میشه...

باز اواسط بهمن شد و نگران خونه تکونی هستم... همسری می گه تو خیلی الکی استرس می گیری واسه این موضوع چون مرتب خونه رو تمیز می کنی لزومی نداره استرس بگیری. خوب که فکر می کنم و خونه مون رو با خونه خواهراش مقایسه می کنم می بینم کم بیراه نمی گه... والله چرا حرص بخورم. همه چی می گذره و روسیاهیش واسه من می مونه اونوخ.

پس بهتره غصه نخورم پیش پیش ...

 


برچسب‌ها:
جاده سلامتی, گربه, فود کورت
+ شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۴1 PM نیلو گلکار |