خاطرات و مسایل اجتماعی روز

متأسفانه با هم رسیدیم کنار در ورودی باشگاه پذیرایی که پسرعموی همسری(حامد) ما رو به اونجا دعوت کرده بود...

با عروس و پسرش همراه بود و همگی با هم سرتا پای مارو اسکن می کردن! به همسری گفتم شانس رو ببین چرا باید این آدم منفی رو درست جلوی در ورودی ببینم...

مدتی هست که خیلی تمایل ندارم خونواده برادر همسری رو زیارت کنم. حتما با خودتون می گین این نیلو هم که تمایل نداره با هیچکدوم از خونواده شوهرش مراوده داشته باشه!!!

ولی اگه نمونه های رفتاری اونارو براتون تعریف کنم اصلا شاید هم حق رو به من بدین...

مثلا برای عروسی پسرم که خیلی زودتر از ما به باغ مورد نظر اومده بودن بجای تبریک و شادباش با یه نگاه حسرت بار و منفی موقع ورود نگاهمون می کردن بخصوص که وقتی بهشون گفتم ماریا میزها رو شماره گذاری کرده و آیا شما طبق شماره کارتتون جاگیر شدین یا نه .... یادمه جاری خانوم می خواست با چشماش منو بخوره!!!

یا بعد شام وسط عروسی و پایکوبی جوونا خداحافظی کردن و گفتن ما دیگه باید بریم!!!

اونوخ بچه های من حتی بعد از پایان عروسی پسر اونها درست سال گذشته در چنین روزی انقدر تلاش کردن که حسابی مجلسشون گرم بشه و حتی بعد از تالار به خونه ایشان رفتن و به مجلس گرم کنی ادامه دادن...

بگذریم وقتی سلام و علیک کردیم جاری خانوم یه دفه با حالت تهاجمی گفت چرا خودت رو عقب می کشی؟ شونه هام رو انداختم بالا که چون آقایون دارن حرف می زنن ( دو تا برادر بین ما قدم می زدن)

مهمونی حامد از همون مهمونی های ماهانه بود که ایشون به دلیل پذیرایی بهتر تصمیم گرفته بود اون رو توی باغی که متعلق به مجموعه تفریحی بانکی که توی اون مشغول کار هست برگزار کنه. به من که خیلی خوش گذشت چون فضای خنک و قشنگ اونجا بعلاوه هوای تمیزش فرح بخش بود...

این مهمونی یکی دو هفته پیش برگزار شد و همون روز جاری خانوم مارو برای امشب که سالگرد ازدواج پسر و عروسش هست دعوت کردن...

گفت عروسم نمی دونه که می خوایم برای سالگرد ازدواجشون جشن بگیریم و خونواده های درجه یک رو دعوت کنیم... فقط پسرم در جریان هست!

حالا امشب مجبوریم به سالگرد ازدواج این زوج بریم. از زمانی که رفتارهای بی اخلاقی و گستاخانه ای از عروس این خانواده دیدم خیلی دلم نمی خواد باهاشون روبرو بشم... وصفش طولانی است و در این مقال نمی گنجد ولی فقط بدونین این عروس خانم فوق لیسانس هست ( مدرکی که من و همسری هم داریم!) به همین خاطر شوهرش رو وادار کرده که حتما فوق بخونه!!! خیلی هم روی این مدرک پز می ده و کلاس می ذاره!!! چیزی که ما هرگز نشانه برتری نمی دونیم...

بهرحال فکر کنین باید به مجلس جشن زوجی برید که توی مهمونی های عادی به زور تحملشون می کنین... و حالا باید به جشن خاص این زوج برین... هر جور خواستم بپیچونم دیدم نمیشه.... به ماریا که تماس اسکایپی داریم گفتم خوشا به حالت که معاف هستی! کلی خندید...

آخه وسط هفته زمانی که همسری بعدازظهر یه جلسه هیئت مدیره داره که طولانی هست. دخترم باید بره نشریه و باز برگرده این مسیر رو ... تو این ترافیک باید از غرب تهران گز کنیم و به تالاری در منطقه پیروزی بریم که سالگرد ورود این خانم از خودراضی به خانواده رو جشن بگیریم!!

خدا بخیر کنه فقط...


برچسب‌ها:
سالگرد ازدواج, جاری, ترافیک, مدرک فوق لیسانس
+ چهارشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۵10 AM نیلو گلکار |