|
خاطرات و مسایل اجتماعی روز |
با جگرهای پریشان شده از رفتن تو
با پدر گفتن یک کودک گریان چه کنم؟
با صدای زن و فرزند تو و خانه ی تو
با غم تازه در این کلبه ی احزان چه کنم؟
چشم ها گشته دوتا در غمت ای خوب وطن
با غم خفته در این شهر و خیابان چه کنم؟
با تن سوخته در آتش عریان چه کنم؟
با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم؟