خاطرات و مسایل اجتماعی روز

سلام دوستای گلم.

خب خب از اوضاع خونه بگم که همچنان همسری دورکار هست و اصولا نظم از خونه ما رخت بربسته... میز ناهارخوری سالن من شده میز کار ایشون. درهم و بهم ریخته. فعلا گذاشتمش به حال خودش. چون انقدر جدی گرفته دورکاری رو که من شاهد دعواهای تلفنی و پیگیری هاش هستم همچنان. مدام هم باید تی وی رو ببندم و موزیک با صدای بسیار کم ... چرا چون این خونه فعلا آفیس کار ایشون شده! خدا فقط پایان این ماجرای قرنطینه رو به خیر بگذرونه...

دخترم داشت گردگیری می کرد نگاهش افتاد به قلمدون و باکس هارد و لپ تاپ و پرینتر همسر و گفت مامی این بابا باورش شده اینجا دفتر کارش هست هاJ) اصن تجهیزاتش رو کامل انتقال داده ها... گفتم ولش کن من میام فکر نکنم به این بخش خونه هم تو انگار نمی ذاری ها...

این بهداشت هم پیام داده اگه دچار خشونت خانگی و همسرآزاری و کودک آزاری شدین اطلاع بدین! آخه یکی نیست بگه شما به اندازه کافی درگیر مداوای کرونایی ها هستین دیگه بیش از این مزاحم شما و کادر درمانی تون نمی شیم J))

دیروز بعد از یک و ماه و نیم به اصرار همسر رفتیم اطراف خونه پیاده روی ... خلاصه که هر آدمی که می خواست رد بشه من به چشم یه ویروس کرونا نگاهش می کردم و راهم رو کج می کردم از یه سمت دیگه به پیاده روی ادامه می دادم.

حالا برگشتیم خونه می بینم هی همسری می گه اون پورش رو دیدی چه گازی داد و پلیس موتوری نتونست بهش برسه؟ می گم نه! می گه اون جوونا رو دیدی بدون ماسک و دستکش و اینا تو دل هم بالای خیابون جمع شده بودن؟ می گم نه. من موقع پیاده روی خیلی به این صحنه ها توجه نمی کنم ... هندزفری تو گوشم هست و تو عالم خودم هستم! یه دفه یاد خریدش افتادم که رفته بود فروشگاه و ارتباط تصویری گرفته بود.... آقا من کف کردم که همون برند صابون مایع رو انتخاب کنه که تو تصویر آدرس می دادم... اما مگه می دید! خلاصه دیشب بهش می گم تو موقع خرید اون چیزایی که من لازم دارم رو نمی بینی ولی این صحنه ها رو خوب با دقت می بینی و دنبال می کنی! می خندید فقط. خلاصه که انگار آقایون کلا هدفمند یه چیزایی رو چشمشون می بینه و اونایی که برای ما مهمه اصلا نمی بینن...

 


برچسب‌ها:
خرید, قرنطینه, پیاده روی
+ سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۹12 AM نیلو گلکار |